امروز فرصتی یافتم تا پس از مدتهای مدید سری به طبیعت و کوههای اطراف زادگاهم بزنم جنگلهای لخت و عریان بلوط که اندامهایشان را به باران سپرده اند تا برای میهمانی بزرگ بهار غسل استقبال بکنند و خود را برای ورود شکوفه ها آماده نمایند . دستهایشان را دیدم که سوی آسمان بلند کرده بودند من با گوشهای احساسم زمزمه هایشان را شندیم که در گرما گرم استقبال و آمادگی برای ورود بهار دلهای پراز درد وگله هایشان را با آسمان آبی و روشن همدم میکردند و عقده هایشان را میگشودند شاید برای سال آینده هم که شده دلتنگیهایشان و هراس و دلهره هایشان نقل آدمها شود ! براستی هوای دلم ابری و ابری تر شد وقتی چشمهایم رد پای وحشتناک تخریب و آتش و تبر و اره را در نقطه نقطه این جنگل دید من که دل را به جنگل سپردم تا آرامشش را میهمان نگاهم بکنم با دلی خونین و زخمی برگشتم !

مگر میشود آرام بود وقتی هزارن قتل کوچک و بزرگ در این جنگل رخ داده و من آثار و نشانه ها یشان را ببینم! مگر میشود آرام بود وقتی دستهایی را و تبرهایی را و اره های و جرقه های سوزان آتش را دید و آرام بود و به آرامش رسید ؟
آری آنچه من دیدم قصه قتل و تخریب درختان و مرتع و طبیعتی است که سالهای سال به بشریت خدمت نموده اما امروزه ما با بی رحمی تمام با تیغ تبر و شعله آتش و غرش اره به جانش افتاده ایم! من دیدم که برای تهیه زغال و فروش آن هزاران درخت قطع شده اند کمی آن طرف تر کوره ای دیدم که محل دفن زغالهای فرصت طلبان بود آنها که سرمایه بزرگ ملی را با مجوز یا بی مجوز به نفع خود مصادره کرده اند .
ماجرا به همین جا ختم نمیشود جای زخم تیغ اره را روی شاخه های با قطر حداقل 5 سانتی متر و حداکثر 10 سانتی متر به عینه مشاهده میشد شاخه هایی که برای تولید دسته تیشه و تبر ،کلنگ و پتک برش خورده اند و چه جالب بود که با چشم خودم دیدم در مصالح فروشی سر خیابان به قیمت گزافی به فروش میروند! نمیدانم گناه این جنگل پیر و درختان پیرو جوانش چیست که کشاورز هم به او رحم نمیکند بخشهای زیادی از جنگل در سالهای دور به زمین کشاورزی تبدیل شده اند شاید با توجه به کمبود زمین حاصلخیز تبدیل جنگل به کشتزار در آن سالها دارای توجیه بود اما امروز این کار از هرنظر (چه اقتصادی،و یا اجتماعی ، یا سیاسی )به صرفه و صلاح نمیباشد .
من نمیدانم دقیقا وظیفه کیست که حداقل جلوی گسترش این زمینها را بگیرد، جلوی قطع درختان داخل مزارع را که با روشهای کاملا ابتدایی و قدیمی هدف بی مهری کشاوزان و صاحبان زمینها قرار گرفته اند بگیرد؟
کشف حقه های این افراد بسیار ساده است !
آیا بریدن شاخه ها جوان و پنهان کردن آنها داخل شاخه های دیگر درختان باید از دید ماموران جنگلبانی مخفی
بماند ؟
آیا ریختن مواد شیمیایی ، سموم و مواد نفتی روی ریشه درختان کاری است که اثبات آن مشکل است؟
آیا سوزاندن ساقه درختان به کمک نفت و برگهای خشک درختان اتفاقی است و صاحب زمین نباید در این مورد پاسخگو باشد؟
آیا شخم زدن محیط و شعاع مفید و مغذی درخت و گذراندن تیغه های گاو آهن از میان توده ریشه نهالهای جوان اهمال راننده تراکتور است و نباید پیگیری شود ؟
آیا برای کندن پوست درخت و خشک شدن آن نباید چاره اندیشی شود؟
متاسفانه اخباری که شندیم حکایت از آن دارد که با این تخلفات یابه هیچ وجه برخورد نمیشود و یا اگر برخورد شود بسیار موردی و انتخاب شده بوده و این بی عدالتی انگیزه های جدی تری در رابطه با تخریب جنگل به وجود آورده است بطوریکه سالانه شاهد ده ها مورد آتش سوزی توسط افراد ناشناس هستیم که ارزیابی بنده اینست که ممکن است باز خورد مداخله فرمایشی و کلیشه ای ماموران جنگلبانی و مدیران آنها باشد.
خرابی و مداخله انسانی به جنبه های دیگر جنگل هم رحم نکرده است برداشت نامناسب و گاه غیر ضروری از سنگهای موجود در طبیعت ،جاده های غیر ضروری و بدون مجوز،ورود ماشینهای پرقدرت به محدوده جنگل، دود و گرد و خاک کارخانه ها و استفاده نادرست گردشگران جنبه های دیگر این فاجعه هستند .
همه اینها آثار و نتایج کوتاه مدت مداخله های انسانی هستند که با اضافه شدن آثار و عواقب بلند مدت آنها و اخیرا نیز مشکلات طبیعی خطر از بین رفتن جنگل را در آینده نزدیک گوشزد میکنند. خشکسالی ، ورود گرد و غبار از بیابانهای کشور عراق و از همه مهمتر هجوم آفتی که بنده اسم علمی آن را نمیدانم (که با تخریب آوند ساقه ها انتقال مواد غذایی را به بالاتنه مختل و درخت در کمتراز یک سال خشک میکند) عوامل دیگر این هجوم دردناک هستند .
در سالهای اخیر اقداماتی برای نجات جنگل انجام گرفته است اما تاکنون کم نتیجه بوده است و دلیل آن هم اینست که اعتبارات فراوانی که صرف اصلاح و توسعه گیاهان و درختهای جنگل میشود ناکافی و غیر کارشناسی میباشد به این ترتیب که اولا بدرستی اولویت بندی نشده اند و نقاطی که بیشتر در معرض آسیب و تخریب هستند کاملا شناسایی نشده اند مانند مبارزه با آفت لورانتوس که انرژی و اعتبار زیادی روی آن صرف شده است در حالیکه خسارات آن در مقابل کرم ساقه خوار بسیارناچیز است!
دوما : کارها به دلیل ادامه دار نبودن وعدم تداوم عملیات نگهداری نتیجه ای در بر نخواهند داشت!و یا در مقابل شدت تخریب بسیار ناچیز است.
سوما اقداماتی که الزاما از وظایف دولت هستند یا انجام نشده اند یا ناتمام مانده اند!مانند سمپاشی مراتع و جنگلها!
حالا قضاوت باشما من با دیدن این صحنه ها آیا به آرامش خواهم رسید؟
وظیفه هریک از ما در مقابل این هجوم چیست؟ وظیفه نهادها و ادارات درگیر چیست؟
وظیفه رسانه ها و رادیو تلویزون چیست؟
وظیفه معلمان و اساتید دانشگاه چیست؟
من خودم سالهای پیش حداقل ده دانه بلوط را در جای مناسب میکاشتم اما امسال حتی یک دانه بلوط هم وجود نداشت! براستی جنگل را چه شده است؟ درپایان باید از ماموران دلسوزی که با جان ودل از جنگل مواظبت میکنند تشکر کرد از گردشگرانی که احساس مسولیت دارند و به اندازه نیاز از درختان استفاده میکنند و مراعات شاخه های سبز را میکنند و زباله هایشان را دفن مینمایند هم تشکر میکنم
امیدوارم روزی برسد که این مشکل بدرسی حل شود!
لینک مستقیم http://mihanhamkar.com/buy_product_step2.php?uid=1746&pid=1572
نظرات شما عزیزان: